تاریخ چین

حکومت دیکتاتوری زنان
خوب داستان از اونجا شروع شد که امپراتور تانگ میمیره و زن صیغهای (بانو وو)مخ پسرش رو میزنه بعد تبدیل به زن صیغه ای امپراتور جدید میشه امپراتور یه زن صیغهای دیگه که اسمش بانو شیاعو بوده داشته و ازش یه پسر که ولیعهد بود داشته و زن اصلیش ملکه وانگ بچه نداشته. خلاصه بانو وو و شاه ۶ تا بچه داشتن :
پسراش👇
شاهزاده لی هونگ
شاهزاده لی شیان
سومیه که اسمش یادم نی
و لی دان
حالا دخترانش: پرنسس نمیدونم چی و تایپینگ
وقتی اولین دخترش به دنیا میاد ملکه وانگ میاد بچه رو میبینه و به مدت بعدش بچه بیچاره بر اثر خفگی مرده.(خیلیا میگن کار خود بانو وو بوده تا ملکه رو بکنه بیرون)بعدش شاه احمق که پراش ریخته حرف زنکه وو رو که میگه کار ملکه بوده رو باور میکنه و ملکه رو میکنه بیرون بعدش بر علیه بانو شیاعو توطئه میکنه و میگه جادو گره و اینا خلاصه اونم میکنن بیرون و پسرشم خلع میشه بعدش ملکه وانگ و شاعو بدبخت به روش خیلی ترسناکی تیکه تیکه میشن و وو ملکه میشه و لی هونگ پسره ملکه وو ولیعهد. یه مدت میگذره لی هونگ خیلی مهربونه و فرشته بوده و با کار های ظالمانه ننه اش مخالفه به بار لی هونگ به خواهر ناتنیاش که از بانو شیاعو بودن کمک میکنه راحت تر زندگی کنن و با این کار ننه اش رو عصبانی میشه و در اوج جوانی مریض میشه میمیره، که ملکه مسمومش کرده بود و امپراتور احمق خیلی لی هونگ رو دوست داشته و لقب امپراتور بهش میده بعدش پسر دوم ملکه وو ولیعهد میشه که اونم راه داداشش رو میره و اونم تبعید و بعدتر مجبور به خودکشی اجباری میشه🥲و پسر سومیه ولیعهد میشود و اون مثل سگ از مادرش میترسه . خلاصه شاه مریض میشه ملکه میشه همه کاره بعدش که شاه میمیره میشه نایب السلطنه میبینه پسر سومش آدم نیست میره پسر چهارمش لی دان رو میکنه شاه و اونم دوباره ترسو کشت بعد ملکه اونم میکنه کنار و سلسله وو رو میسازد و تانگ رو نابود و میشه ملکه حاکم اینم بگم که حاکم خوبی بوده مردم تو رفاه بودن و فساد تو کشورش کم بوده بعد به دلیل کهونت سن یا کودتا بر علیهش میمیره پسر سومی شاه میشه و سلسله تانگ دوباره شروع میشه
فعلا تا همین جا..